ღღღافسانهღღღ

ღღღافسانهღღღ

♥السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین♥
ღღღافسانهღღღ

ღღღافسانهღღღ

♥السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین♥

بن بست زندگی



میـدونی بن بست زنـدگی کـجـاست ؟

             جــایــی کـه

                            نـه حـــق خــواسـتن داری            

                   نـه تــوانــایـی فـــرامــوش کـــردن

تنهای تنها

ببین تنهای تنهایم

ببین بیگانه با خویشم

ببین در زیر این فریادهای خشم پولادین

که چون پتکی به سر می کوبدم نالان از خویشم

و دیگر هیچ امیدی به فرداهای این دل نیست

که آیا می شود با فریادی به پا خیزم

و با قلبی پر از درد و صدایی

که پر از بغض و سکوت و درد دل باشد

بگویم دوستت دارم ؟

بفهمانم که من چون دیگران هم سینه ای واندر دلی دارم

ولی آیا به فریادی که از قلبی سیاه و از دلی دراستان مرگ برخیزد

صدایی پاسخی گوید؟

صدایی ناله ای خیزد که من هم دوستت دارم ؟

نمیدانم...

نمیدانم...

"چه کسی"

چه کسی حرف مرامی فهمد؟

چه کسی درد مرا می داند؟

درپس پرده ی اشک چشمم

چه کسی رازمرا می خواند

چه کسی واژه ی تنهایی را

دردل غم زده ام می بیند؟

با سرانگشت محبت چه کسی

قطره ی اشک مرا می چیند

سال ها غیرخدا وند بزرگ

هیچ کس ازغمم آگاه نبود

توشه ی زندگیم درهمه عمر

جزغم و غصه ی جان کاه نبود

مرگ یه روز و یا یک شب سرد

چشم غمگین مرا می بندد

شاید آنجا پس ازاین رنج و عذاب

سردی گوربه رویم می خندد

شاهدخت چروکیده

مرد دست های زنش را میگیرد. با انگشت هایش پوست دست زن را لمس می کند. 


 چروک های تا به تا زیر حرارت دست مرد کش می آید و کش می آید. اما مرد به آنها


 توجهی نمی کند.مرد تنها به دخترک شاد درون چشمان زن خیره شده است. جوری


 مبهوتش شده است که انگار هر آن ممکن است قلبش از سینه به بیرون بجهد.


 کمی پایین تر از چشمانش،لبانش لبخندی حاکی از تحسین دارد. گویی دارد به


 عظیم ترین شاهکار هستی نگاه می کند. زن با گونه های برافروخته سرش را پایین


 می اندازد و مثل یک دختر نوبالغ سراسیمه چند تار موی که روی صورتش افتاده را


 پشت گوشش میزند و لبخند می زند. مرد دستش را روی صورت زن می کشد و نگاه


 زن را با نگاه خودش تلاقی می دهد. آرام لب هایش را باز می کند و بی صدا می گوید


 : "هنوز هم مثل روز اولی که دیدمت زیبایی!" 

مادر

مادر

نمیتوانم کلامی در مورد اش بنویسم و عاجزم

فقد از خداوند میخواهم که

خـدایا بالاتر از بهشت هم داری..؟

برای زیر پای مــــــــادرم می خواهم

روز مادر مبارک

" خـسـتـهــ امــ "

" خـسـتـهــ امــ "
 
از تظـــاهــر بهــ ایستادگیـــ ...

از پنهـــانــ کردنــ زخمــ هایمــ

زور کهــ نیستــ !

 
دیگــر نمیتوانمــ بیــ دلیلــ بخندمــ
 
و بـا لبخندیـــ مسخرهــ وانمــود کنمــ همهــ چیــز رو بهــ راهــ استــ ...!

اصـلا دیگــر نمیخواهمـــ کهــ بخندمــ

میخواهمــ لجــ کنمــ
 
بــا خودمــ
 
بــا تـــو
 
بــا همهــ یــ دنیـــا ...

 
چقـــدر بگویمـــ فـــردا روز دیگریستـــ ؟؟
 
و امـــروز بیایـــد و مثلـــ هــر روز باشیــ ...؟!

 
خستهــ امــ ...

مـیـخـواهـمــ بـکـشمــ کـنــار !
 
از تــــــو ...
 
از خــودمــ ..
 
از همهــ یــ زندگیــ ..

گاهی

گاهی دلت بهانه هائی می گیرد
که خودت انگشت به دهان می مانی…
گاهی دلتنگی هائی داری
که فقط باید فریادشان بزنی
اما سکوت می کنی …
… گاهی پشیمانی از کرده و ناکرده ات…
گاهی دلت نمی خواهد
دیروز را به یاد بیاوری
انگیزه ای برای فردا نداری و حال هم که…
گاهی فقط دلت میخواهد
زانو هایت را تنگ در آغوش بگیری و
گوشه ای -گوشه ترین گوشه ای…!
که می شناسی بنشینی و” فقط” نگاه کنی…
… گاهی چقدر دلت برای یک خیال راحت تنگ می شود…
گاهی دلگیری…شاید
شاید از کسی که هیچ تقصیری
در دلگیر بودنت ندارد.



ماهی باشم

گاهی عمیقادوست دارم ماهی باشم!!!
ماهی حافظش۷ثانیه س!
بی هیچ….خاطره ای!..

توکه تنهآنمیمونی،منه تنهآرو دعآکن!
خآطرآتمونگه دآر،امآدستآمو رهآکن!

دلگیرم ازتمام روزهایی که دوستش داشتم،

برای تمام روزهایی که خیال میکردم دوستم داری!

بروخوش باش!اصلافکرمن نباش!..
بزاریادت بره،قولتو،قرارتو،عشقتو! برو ازتوکه هیچ،ازخودم هم گذشتم!

مجنون علیه رحمه

اون کسی که وقتی عاشق شد تمام کار و زندگیش رو ول کرد و رفت دنبال عشقش
مجنون خدابیامرز بود،
این روزها 
کسی که ادعای عشق می کند
انقدر درگیر کار و زندگی میشه 
که عشقش یادش می ره !

زخم دلم


زخم های دستم را می بست و میگفت

چرا با خودت چنین کردی؟

اما زخم بزرگ دلم را ندید که بگوید چرا با تو چنین کردم؟