ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 | 31 |
مثل روزهای اول حس کردن غربت
کنار پنجره می شینم و رو به خیابان اسپرسوی تلخ و با تلخی هوای سرد و دیازپام قورت میدهم
کاکتوس کوچکم گریه میکند ٬ آنقدر که اشکهایش مانند تیغی بالای سرش خشک شده ...
چشمهای خیره به حلقه دود و ذهنم کنار آفتاب مشرق
از تنهایی تَرک برمیدارم
گریه نمیکنم
حتی وقتی به آلبوم عکس زل میزنم
فقط تَرک برمیدارم
دستانم مانند شاخه ی خشک شده ی درختی به دو سمت آویزان شده اند..
تَرک های خُشک
خُشک تَرک ها
اشکهای خُشک شده
خُشک شده ی اشکها
شبهای تکراری
تکراری شبها
دل تنگی
تنگی دل
رها شدن
شدن رها
تموم شدم
شدم تموم
دیوونه شُدم
شٌدم دیوونه
!
سلام.وب بسیار دیدنی داری!!من که لذت بردم!امید وارم موفق باشی!اگه دوست داشتی بیا وب من و باهام تبادل لینک کن .خوش حال میشم اگه بیای98soft.rzb.ir
این هم سایت تبادل لینک اختصاصیم:link-web.rzb.ir
تا صبحدم به یاد تو شب را قدم زدم
آتش گرفتم از تو و در صبحدم زدم
با آسمان مفاخره کردیم تا سحر
او از ستاره دم زد و من از تو دم زدم
او با شهاب بر شب تب کرده خط کشید
من برق چشم ملتهبت را رقم زدم
تا کور سوی اخترکان بشکند همه
از نام تو به بام افق ها ، علمزدم
با وامی از نگاه تو خورشید های شب
نظم قدیم شام و سحر را به هم زدم
هر نامه را به نام و به عنوان هر که بود
تنها به شوق از تو نوشتن قلم زدم
تا عشق چون نسیم به خاکسترم وزد
شک از تو وام کردم و در باورم زدم
از شادی ام مپرس که من نیز در ازل
همراه خواجه قرعه ی قسمت به غم زدم
حسین منزوی
زیبا نوشته بودی فرشته جان!
تصور بودن در این فضا...
زیباست...
چرا غمگینی فرشته؟
می توانم کمکت کنم؟
mer30 golm khobam :)